وارونه

ساخت وبلاگ

 

تقریبا همه چیز جابجا شده بود فقط تابلو ها گوشه ی اتاق نگهبان گونه منتظر بودند. تلفن که زنگ خورد دیگر صدای نارگل بود که می گفت باز نرفتید بگیرید؟ بابا اخه چندتا میخ دیکه چیه که تنبلی می کنید.این بار خودم اومدنی می خرم میارم.دو هفته است که اسباب بردید. همچین روز هاست که تماس بگیرند و بکوبند که می‌ خواهند که مجددا بیاند خواستگاری.اونوقت شما چند تان آباد رو نزید. از دست شما. 

مامان که مثل همیشه آرام و خونسرده میگه دیبا کجایی؟پا شو مادر برو چند تا میخ بخر این دختره دیگه جوش آورد.

لباس می پوشم و می رم برای اولین بار تو راسته بازار محل جدید. قدم زنان به فروشگاه ها و بوتیک ها و قیمت ها نگاه می کنم.همیشه برام این آیه جالب بوده که در وصف پیامبر، خدا میگه که «او هم مانند شما در بازار ها قدم می زند!» 

قدم زدن در بازار نماد علافی یا بیکار گشتن یا اهل دنیا بودنه. اما پیامبر نه بیکار بود و نه علاف بلکه هم اهل اخرت بود و هم دنیا بود.اغلب ما با صرفا اهل دنیاییم یا اهل آخرت و کمتریم اهل دنیا و آخرت باهم! نشانه ی اهل دنیا بودن اش؟ تاجر بودن اش، چند همسر داشتن اش، مزاح کردن اش. او خوب می دانست که دنیا کوره ی آدمیت است و اوج گیری هر جز و جزییتی. دلم براش غنج می ره و می تپه. همیشه با خودم حسرت دوران زندگی پیامبر رو داشتم طوری که فقط یک لحظه فقط یک لحظه حضوراش رو درک می کردم. 

از خرید میخ به پیامبر چه ربطی؟

از چند نفر پرسیدم: آقا اینجا میخ کجا و کدوم مغازه می فروشند؟ هر کی یک جایی رو گفت که در نهایت نبود چنین ابزار فروشی.

به یک مغازه رسیدم. سلام کردم اما فروشنده اش فقط نگاهم کرد. گفتم ببخشید جناب اینجا کجا ابزار آلات فروشی هست؟ میخوام میخ بخرم. بازم فقط نگاهم کرد. باخودم گفتم: ای بابا این میخ هم داستانکی شده ها.

اومد بیرون فروشنده. شروع کرد به حرف زدن تازه فهمیدم که بنده خدا لال هست. اما کاملا منو را راهنمایی کرد. رفتم به خیابان بعدی دیت راستو ابزار فروشی رو پیدا اش کردم. به این فکر کردم که از این همه آدم سالم و زبان مند سوال مردم هیچ کدام راهنمایم نشدند اما یک لال راهنمایم شد.

می دانی؟ دنیا دنیای وارونگی هاست! برای همین پیامبر هم اهل دنیا بود.

و تو نمیدانی که این وقت ها چه سرگیجه ای دارم از این همه وارونگی و درک آن ها.

اخر درک و ربط چیز ها بهم سخت است آن هم در دنیایی که  بقول مشاهیر امروز اصل با ماهیت است. حالا تو بنشین و حساب کن وقتی که وارونگی ها رخ بنمایانند چه رنجی و چه سختی است ربط ها!!!

دهرآشوب...
ما را در سایت دهرآشوب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dahrashooba بازدید : 54 تاريخ : يکشنبه 5 آبان 1398 ساعت: 18:29